به جرات میتوان گفت تفکر انتقادی ضامن پیشرفت زندگی اجتماعی و فردی هر انسانی میباشد و کسانی که از این مهارت برخوردارند افرادی موفق هستند و البته جامعهای دارای متفکران انتقادی بیشتری باشد آن جامعه نیز موفقتر و توسعهیافتهتر است. در این مقاله بطور مفصل به تبیین مفهوم تفکر انتقادی و اهمیت آن پرداخته و تمرینی نیز بیان میکنیم. تفکر انتقادی یا تفکر نقادانه (Critical thinking) بر خلاف تصور عموم به معنی انتقاد یا عیب جویی کردن نیست. تفکر انتقادی، موضوع اکثر بحث ها و اندیشه ها از زمان حیات فیلسوفان یونان قدیم نظیر افلاتون و سقراط بوده است و همچنان به عنوان موضوع بحث در عصر مدرن مطرح میشود. تفکر انتقادی را می توان در قالب توانایی اندیشیدن مستقل و منعطف نیز تعریف کرد. تفکر انتقادی در برگیرنده مهارت و توانایی هایی است. در صورتی که بتوانیم این توانایی ها را کسب کنیم و البته از آنها استفاده کنیم، می توان گفت دارای تفکر انتقادی هستیم. در ادامه به مهمترین آنها با ذکر مثال اشاره می کینم: 1- تجزیه و تحلیل کردن جداسازی یا تقطیع کل مطالب به بخشهای کوچکتر برای درک موضوع، عملکرد ها و ارتباطات. *من مطالب را جزء به جزء می خواندم. *من همه چیز را دسته بندی میکردم. 2. اجرایی کردن استانداردها *قضاوت کردن بر اساس قوانین و شاخص های شخصی، حرفه ای و اجتماعی مصوب. *من هر چیزی را بر مبنای .... قضاوت کردم. 3. تمایز قایل شدن *تشخیص شباهت ها و تفاوت های بین اشیا یا موقعیت ها و داشتن دقت بالا برای دسته بندی و رتبه بندی آنها *من تعداد زیادی .... را دسته بندی کردم. *من اشیا مختلف را گروه بندی میکنم. 4. جستجوی اطلاعات *جستجوی مدرک، حقایق یا هر دانشی که از منابع مرتبط حاصل شود و جمع آوری داده های تاریخی، نظری و میدانی از همان منابع. *من می دانستم که باید از .... مطاله کنم. *من به جستجو و یافتن داده اصرار داشتم. 5. استدلال منطقی *نتیجه گیری و جمع بندی بر اساس شواهد به دست آمده. *من بر اساس اطلاعات بدست آمده از .... نتیجه گیری کردم. *منطق من در این نتیجه گیری، .... بود. 6. پیش بینی کردن *پیش بینی اتفاقات و نتایج و عواقب متأثر از آن. *من وقوع چنین نتیجه ای را برای .... پیش بینی می کردم. *من برای ... آماده می شدم( در انتظار به وقوع پیوستن چنین اتفاقی بودم). 7. تبدیل دانش *تغییر یا تبدیل جایگاه، ریشه و یا کاربرد مفاهیم در موضوعات مختلف. *من مبانی را بر اساس .... بهبود بخشیدم. *من متعجب می شدم، اگر موقعیت .... برای این اتفاق مناسب در نظر گرفته می شد. تفکر انتقادی باعث می شود تا شما از توانایی های خود به منظور پاسخگویی استفاده کنید. این اتفاق موجب می شود تا انسان به جای اینکه یک دریافت کننده صرف در زمینه اطلاعات باشد، به یک یادگیرنده فعال تبدیل شود. متفکران انتقادی به صورت دقیق در مورد ایده ها و فرضیات سوال مطرح میکنند و مطالب را به عنوان ارزش نمیپذیرند. آنها همواره تلاش میکنند تا دریابند که نظرات، مباحث و نتایج به دست آمده مبین تصویر کلی است یا نه؟ متفکران انتقادی شناسایی و تجزیه وتحلیل کرده و مشکلات را به صورت سیستمی حل میکنند و بر اساس شهود یا غریزه تصمیم نمیگیرند. شخص دارای مهارت های تفکر انتقادی میتواند: ارتباط بین نظرها را درک کند. اهمیت و مرتبط بودن بودن ایده ها و بحث ها را مشخص کند. مباحث را تشخیص دهد، آنها را ایجاد کرده و اطلاع رسانی کند. خطاها و عدم ثبات منطقی را تشخیص دهد. رویکرد خود در مواجهه با مشکلات را از روش سیستماتیک و با ثبات انتخاب نماید. از فرضیات، عقاید و ارزش های خودش دفاع کند. تفکر انتقادی، اندیشیدن با روشی خاص است تا بر اساس آن بهترین راهکار محتمل برای شرایطی که متفکر در آن قرار دارد، اتخاذ شود. در زبان روزمره، این روش فکری به این معنا است که اگر چیزی ذهن شما را مشغول کرد، بتوانید بهترین تصمیم ممکن را اتخاذ کنید. قبل از اینکه به فرایند تفکر انتقادی، تمرینی برای تفکر انتقادی و مزیت آینده نگری آن اشاره کنیم. برای درک بهتر مطالب بالا پیشنهاد می کنیم این ویدئوی فوق العاده را تماشا کنید فرآیند تفکر انتقادی این را در نظر داشته باشید که هیچکدام از ما همیشه تفکر انتقادی نداریم. ما بعضی اوقات به هر روشی به جز روش انتقادی، فکر میکنیم. به طور مثال هنگامی که کنترل شخصی ما تحت تأثیر خشم، غم یا خوشی قرار میگیرد، روش تفکر ما انتقادی نیست. از سوی دیگر، اگر چه در حالات روحی مختلف، توانایی تفکر انتقادی تحت تأثیر قرار میگیرد اما خوشبختانه میتوانیم با فعالیت های منظم توانایی تفکر انتقادی را بهبود بخشیده و آنها را در مواجهه با مسایل اعمال کنیم. هنگامی که نظریه تفکر انتقادی را درک کردید، مهارت های این نوع تفکر را با تمرین و ثبات بیشتر بهبود دهید. این تمرین ساده را امتحان کنید تا بتوانید به صورت انتقادی فکر کنید. به چیزی فکر کنید که شخصی به تازگی به شما گفته است. سپس از خود، سوالات زیر را بپرسید: چه کسی این مطلب را گفت؟ کسی که او را میشناسید؟ شخصی در جایگاه قدرت و اختیار بالا؟ اهمیت دارد که جه شخصی این مطلب را گفته است؟ آنها چه چیزی گفتند؟ آنها حقیقت را گفتند یا نظراتی دادند؟ آیا آنها تمام حقایق را گفتند؟ آیا آنها چیزی را جا انداختند و نگفتند؟ این مطلب را کجا گفتند؟ در محفل عمومی بیان کردند یا محفل خصوصی؟ آیا اشخاص دیگر نیز شانسی داشتند تا جواب خود را به عنوان پاسخ جایگزین مطرح کنند؟ چه زمانی این مطلب را گفتند؟ قبل، در حین یا بعد از رویداد مهمی بوده است؟ اصلا زمان آن مهم بوده؟ چرا آنها این مطلب را گفتند؟ آیا آنها دلایل این اظهار نظر خود را توضیح دادند؟ آنها چگونه و با چه حالتی اظهار نظر کردند؟ آنها شاد، عصبانی، خشمگین یا غیر عادی بودند؟ این مطلب را نوشتند یا گفتند؟ متوجه شدید چه مطلبی پرسیده شد؟ چه اهدافی را دنبال می کنید؟ یکی از مهمترین ویژگیهای تفکر انتقادی این است که شما تصمیم گرفته اید چه اهدافی را دنبال کنید و سپس بر اساس گستره ای از احتمالات تصمیم گیری کنید. هنگامی که هدف خود را انتخاب کردید، آن را به عنوان نقطه شروع برای تمام شرایط آینده قرار دهید و پس از تفکر بر روی آن تصمیم گیری کنید. در زمان مناسب باید همکاران، خانواده و افراد نزدیک خود را از نیت خویش با خبر ساخته و بر اساس آن، هدف خود را دنبال کنید. شما باید نظم و ممارست خود را در پیگیری کار در هر شرایطی حفظ کنید تا بتوانید فرآیند تصمیم گیری را اجرانمایید. با این وجود مسایلی وجود دارد که در مسیر تصمیم گیری افراد اثر می گذارند. مجموعه ای از علایق و تنفرها، رفتارهای نهادینه شده و الویت های شخصی که در طول زمان به افراد اضافه شده است. مطالبی که اشاره شد، مشخصههای انسانها است. ما باید در فرآیند تفکر انتقادی به اکثر ویژگی های شخصیتی، الویت های شخصی و تعصبات خود آگاه باشیم و در هر قدم که لازم هستند به آنها اجازه ورود دهیم. این اتفاق میتـواند در مرحله قبل از تفکر انتقادی و با در نظر گرفتن تمام شرایط رخ دهد. این مرحله میتـواند در مرحله ارزیابی مجدد در مواجهه با موانع غیر منتظره باشد. هر چه ما بیشتر به ویژگیهای خود آگاه بوده و نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسیم، تفکر انتقادی ما بسیار کارآمدتر خواهد بود. مزیت آینده نگری شاید مهمترین عنصر تفکر انتقادی، آینده نگری است. اکثر تصمیماتی که اتخاذ میکنیم، فاجعه بار نخواهد بود اگر قبل از تصمیم گیری غلط، بتوانیم دلایلی برای ترک این تصمیمات پیدا کنیم. به هر حال، تصمیم گیری های ما می تواند بسیار خوب باشد و منجر به موفقیت شود به شرطی که پس از نتیجه گیری نهایی، کمی تأمل کرده و اثر این نتیجه گیری را بر مردم و فعالیت های اطراف خودمان در نظر بگیریم. بخش هایی که باید عموما در نظر گرفته شوند، بسیار متنوع و بی شمار هستند. در اکثر شرایط، لحاظ کردن یکی از این بخش ها می تواند خطرات بالقوه در هنگام تصمیم گیری را آشکار سازد. به طور مثال، جابجایی کسب و کار از مکانی به مکان دیگر، اگر چه ممکن است به صورت چشمگیری درآمد را افزایش دهد اما به دلیل مسافت، منجر به کاهش مهارت های کارگران شود. کدامیک از این دو ملاحظه الویت دارند؟ آیا راهی برای کاهش این تضادها وجود دارد؟
نظرات